و...با مهدی
 
 


خداوند ظهورش را نزدیکتر بگرداند

و...با مهدی

.از این صدای گریه ها و ناله ها.ناله های شبانه.آن نازنین گوشش از التماس دعاهای من پر است.دیگر عجل هایم برایش معنا ندارد.او مرا مورد قبول نمی داند و این بیچارگی من است.زمانی بود میگفتم اللهم عجل مولانا.ولی به آن فکر نمیکردم.بر فرض او بیاید.حکم ما چه میشود؟در آن زمان ما سر قولمان هستیم یا کوفی ایرانی شده ایم؟بگویم و بخندید به بیچارگی من.از همین اکنون من حکم خود را لغو کرده ام چگونه می توانم یاری خود را نسبت به امام عصر اثبات کنم؟با کدام فرمول؟با کدام رفتار؟شما خوبان کنید دعایی به تب غفلتم که من گرمم و نمی فهمم چه می کنم!خدایا!ولی تو می دانی من دست بر نمیدارم.پر رو تر از این حرفا هستم.درسته بدترین بنده ات هستم و تو میخواهی مرا در جهنم بچزانی!ولی من از شما جدا نمیشوم چون امید دارم.فکر نکنی نا امیدم.

Image Detail


نظرات شما عزیزان:

منجی دین
ساعت22:28---5 آذر 1390
سلام. چه عکس زیبایی گذاشتید... و احسنت بر شما. ناامیدی از شیطانه... به رحمت خدا و شفاعت ائمه امیدوار باشیم. انشاالله که دستمون رو میگیرن. التماس دعا
پاسخ:التماس از ماست


مهديار
ساعت20:06---27 آبان 1390
سلام محمد.عاليه.عالي.مطالبت حرف ندارن.فقط كم مونده بشينم با مطالبت گريه كنم.
پاسخ:خب گریه کن!


منتظر
ساعت21:29---24 آبان 1390
من آرزومه جزئ اون پنجاه تا زن مبارز که همراه با امام زمان هستند باشم . وبم فقط برای مسابقه ست . ولی وب شما واقعا جالبه .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
نویسنده : محمد
تاریخ : یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,